سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرفهای من باخود خودم

[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]

از: م-دشتی  چهارشنبه 86/4/13  ساعت 5:22 عصر  

مادرم...

به نام خالق مادر ...
فردا روز اوست...
فردا روز ارج نهادن به زحمات بی نهایت اوست ..
فردا هر جا که باشی می بینی ومی شنوی که همه کس در هر لباس وتکیه زده برهرمسندی اوراومقام والایش رابزرگ می نهد...
فردا تولدام ابیهاست ،تولدام الائمه ،تولد مادرمان زهرای مرضیه ..،همو که می پرستیمش وبه اوعشق می ورزیم به او وبه فرزندان بزرگوارش.
فردا روز مادر است ولی ای کاش...
ای کاش تودر کنارم بودی ومن با عشق ترا می بوئیدم ومی بوسیدم واینگونه به تو میگفتم :مادرم دوستت دارم...
ای کاش تودرکنارم بودی واشکهایم را که هم اکنون از چشمانم سرازیر شده می دیدی
ومرا می گفتی دخترم گریه نکن من در کنارتم...
ای کاش تودرکنارم بودی ومن سرم را خسته اززمانه برروی زانوان پر مهروخسته از رنج
زندگیت می گذاشتم...
ای کاش اما افسوس ...
اکنون که نیستی در فراقت اشک حسرت می ریزم گرمتر ازهمیشه ...
ودلم را به سوی مزارت به پرواز درمی آورم تابرایت بسرایدقصیده تنهایی را...
                                                             روحت شاد وروزت مبارک


نظرات شما ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نیا مدی....
خوشامد
مادرم...
[عناوین آرشیوشده]

فهرست


4630 :کل بازدید
7 :بازدید امروز
0 :بازدید دیروز

اوقات شرعی


درباره خودم


حرفهای من باخود خودم

لوگوی خودم


حرفهای من باخود خودم

اشتراک


 

آرشیو


گل نرگس

طراح قالب